زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در کوفه
ای هلال من به بالای سنان قرآن بخوان قاری قرآن و قرآن را زبان! قرآن بخوان با صدای خود مسخّـر کن تمام کـوفه را کوفه را هم کربلا کن؛ هم چنان قرآن بخوان گر چه بشکسته جبینت بر سر نی، سجده کن گرچه گشته از دهانت خون روان، قرآن بخوان تـا مـگــر آوای قــرآن تـو آرامــم کـنــد بر فراز نیزه، ای آرام جان قرآن بخوان تا که اسـلام تو را اهل زمین بـاور کنند ای امـام کـلّ اهـل آســمان قرآن بخـوان زادۀ مــرجـانـه دارد قـصـد آزار تـو را تا نرفتی زیر چوب خیزران قرآن بخوان صـوت قـرآن سر تو، سر بـلـندم میکـند تا نگشته قامت زینب کمان قرآن بخوان یـاد قـرآن پـدر کن؛ روی دست جـدّمـان وارث حیدر! تو هم نوکِ سنان قرآن بخوان آن چه دیدم مـادرم زهـرا برایم گفته بود این مصیبت را نمیکردم گمان؛ قرآن بخوان هرکه هرچه دارد از این خاندان دارد حسین تا به میثم هم دهی سوز نهان قرآن بخوان |